خاطره ای ازشهامت امام خمینی
بنده خدمت آیت الله بهاءالدینی رسیدم وگفتم ماسالمندی امام خمینی رادیده ایم،آیاشماکه ازجوانی باایشان بودید،خاطره ای جالب از ایشان دارید؟ایشان فرمود امام خمینی حدود بیست سال داشت که ازخمین واراک برای تحصیل به حوزه ی علمیه ی قم آمد.درآن زمان که حکومت رضاشاه بودوچادرهاراازسرزنان وعمامه هاراازسرروحانیون برمی داشتند وباتمام مظاهردینی باقدرت مخالفت می کردند،درقم کسی بود که ازمهم ترین شخصیت های آن زمان به شمار می آمدوحدودهفتادوپنج سال سن داشت.یک بارآن شخص حرف بدی برزبان آوردکه درآن اهانت وتضعیف دین بود،البته سخنان نابجااگرازافرادعادی سربزند،وظیفه ماکظم غیظ،برخوردباکرامت،سعه صدروعبورکردن بابزرگواری است،امااگر این کلمات ازافرادفرهیخته یاسیاسی ومغرض سرزد،بایدبه آنان جواب محکم داد.امام باجسارت وجراَتی که داشت،چنان سیلی محکم به صورت اوزدکه عینکش برزمین افتاد وتکه تکه شد.
این جراَت امام دربیست سالگی بودکه باعث شددرپیری به بازماندگان رژیم پهلوی بگوید من تودهن این دولت می زنم،من شاه راخلع می کنم!
بدیهی است که مرادماازجرات وجسارت،آن جرات وجسارتی است که همراه باتدببر وشناخت باشد،وگرنه اگر این جسارت درافراد نااهل باشد،جرات آنان برگناه خواهد شد.
مشاهده شده درشیوه های دعوت به نماز محسن قرائتی